به دنبال حقیقت....!
#پارت ۱#

به دنبال حقیقت ۰۰۰۰!
÷ الان دوسالی شده که به اجبار من به دنبال پدر میگردیم
+ دیزی دخترم بیا بس کنیم اون حرمزاره رو ول کن
÷ مامان تو اصل میدونی پدرم کیه
+ الان تو بامن جدی
÷ اره معلومه چرا بهم نمیگی پس کیه اسمش چیه چه کارس
+ دیزی گوش کن
£ناخدا ناخدا رو آرشه کار تون دارن ناخدا
+ دیزی الان میام وایسا
÷ نه منم میام
+ نمیشه
÷ چرا میشه مزاحمت نمیشم قول
+ نه یعنی نه
× اوه ببین کی اینجاس ناخدا چویا ناکاهارا
+ چی کار داری آکوتاگاوا
÷ بابا چرا به دزد دریایی روی ارشت
+ برو داخل منم میام
× اوه یه لحظه خانوم کوچولو شما خیلی شبیه دزد دریایی بزرگ هستی اشتباه نکنم
£ مست کردی چشمات آلبالو گیلاس میبینه.
× اوه پسر ببننش چه پرو اسمت چی بود کوچولو
£ اسم به شما ربطی نداره و سر به سر ناخدای ما نزارید
× چه بی ادب هی چه ناخدا هستی که نمیتونه افراد تو تربیت کنی واقعا که
+ گورتو گم کن آکوتاگاوا
× باشه باشه نیازی به خشونت نیست فقط میخواستم بگم طوفان بدی در راه الان حرکت نکنید که آسیب ببیند
÷ چرا باید برای دزد دریایی ها مهم باشه که پدر من دریا سالار آسیب میبیند یانه
× اونش دیگه به خودمون ربط داره کوچولو
+ آکوتاگاوا راه تو بکش برو
× به امید دیدار ملوان
( دیزی)
بعد رفتن اون دزد دریایی که فکر کنم اسمش آکوتاگاوا بود
مامان اینقدر اصحابش خورد بود که دیگه تا آخر شب حرفی نزد . الان نزدیکایی ساعتای ۱۲ بود که متوجه حرف های مادرم با دایی آتسوشی شدم
+ چرا چرا بعد این همه سال پیداش شده نگران حال منه
£ چویا چقدر دیگه می خوای این که پدر دیزی همون کاپیتان دزد دریایی بزرگه رو بهش بگی اون حقشه بدونه
+ بدونه که چی بدونه که من به خاطر یه دزد دریایی همچیمو از دست دادن به خاطر عشق و علاقه به به دزد دریایی که فکر میکردم اونم دوسم داره بعد اینکه فهمیدم دوماه دیزی رو حامله ام با کلی ذوق رفتم که بهش بگم چی شد اخرش شاهد خیانتش با یه زن شدم بعدشم که خودت میدونی الان که دریا سالار م
£ ولی چویا آخه
+ آخه ندارد آتسوشی
( دیزی)
یعنی چی پدر من دزد دریایی بزرگه با عقل جور در نمیاد چطوری یعنی اون نمیدونه که یه دختر داره که منم برای چی مامانم نمی خواست من بدون آره خوب اونجوری باید انتخاب میکردم که پیش پدری که یک بار ندیدم برم یا پیش مادرم که این همه برام تلاش کرده بمونم الان میفهمم که برای چی مادرم پدررمو حروم زاده خطاب میکرد
اون به مادرم خیانت کرده شاید دلیلی داشته ولی چی شد که مادرم سر از کشتی دردهای دریایی درآورد
باید از زیر زبون دایی آتسوشی به اینکه پدرم کیه رو بکشم بیرون
( آکوتاگاوا)
× درود بر دزد دریایی بزرگ.
پایان ادامه دارد............
خوب بچه ها من بعد سالها برگشتم بایه سناریوی جدید ولی سناریوی من عاشق نمیشم رو هم میزارم از اول. خوب ببخشید اگه کم شده به امید دیدار دوباره بای🙃🙂🫠

به دنبال حقیقت ۰۰۰۰!
÷ الان دوسالی شده که به اجبار من به دنبال پدر میگردیم
+ دیزی دخترم بیا بس کنیم اون حرمزاره رو ول کن
÷ مامان تو اصل میدونی پدرم کیه
+ الان تو بامن جدی
÷ اره معلومه چرا بهم نمیگی پس کیه اسمش چیه چه کارس
+ دیزی گوش کن
£ناخدا ناخدا رو آرشه کار تون دارن ناخدا
+ دیزی الان میام وایسا
÷ نه منم میام
+ نمیشه
÷ چرا میشه مزاحمت نمیشم قول
+ نه یعنی نه
× اوه ببین کی اینجاس ناخدا چویا ناکاهارا
+ چی کار داری آکوتاگاوا
÷ بابا چرا به دزد دریایی روی ارشت
+ برو داخل منم میام
× اوه یه لحظه خانوم کوچولو شما خیلی شبیه دزد دریایی بزرگ هستی اشتباه نکنم
£ مست کردی چشمات آلبالو گیلاس میبینه.
× اوه پسر ببننش چه پرو اسمت چی بود کوچولو
£ اسم به شما ربطی نداره و سر به سر ناخدای ما نزارید
× چه بی ادب هی چه ناخدا هستی که نمیتونه افراد تو تربیت کنی واقعا که
+ گورتو گم کن آکوتاگاوا
× باشه باشه نیازی به خشونت نیست فقط میخواستم بگم طوفان بدی در راه الان حرکت نکنید که آسیب ببیند
÷ چرا باید برای دزد دریایی ها مهم باشه که پدر من دریا سالار آسیب میبیند یانه
× اونش دیگه به خودمون ربط داره کوچولو
+ آکوتاگاوا راه تو بکش برو
× به امید دیدار ملوان
( دیزی)
بعد رفتن اون دزد دریایی که فکر کنم اسمش آکوتاگاوا بود
مامان اینقدر اصحابش خورد بود که دیگه تا آخر شب حرفی نزد . الان نزدیکایی ساعتای ۱۲ بود که متوجه حرف های مادرم با دایی آتسوشی شدم
+ چرا چرا بعد این همه سال پیداش شده نگران حال منه
£ چویا چقدر دیگه می خوای این که پدر دیزی همون کاپیتان دزد دریایی بزرگه رو بهش بگی اون حقشه بدونه
+ بدونه که چی بدونه که من به خاطر یه دزد دریایی همچیمو از دست دادن به خاطر عشق و علاقه به به دزد دریایی که فکر میکردم اونم دوسم داره بعد اینکه فهمیدم دوماه دیزی رو حامله ام با کلی ذوق رفتم که بهش بگم چی شد اخرش شاهد خیانتش با یه زن شدم بعدشم که خودت میدونی الان که دریا سالار م
£ ولی چویا آخه
+ آخه ندارد آتسوشی
( دیزی)
یعنی چی پدر من دزد دریایی بزرگه با عقل جور در نمیاد چطوری یعنی اون نمیدونه که یه دختر داره که منم برای چی مامانم نمی خواست من بدون آره خوب اونجوری باید انتخاب میکردم که پیش پدری که یک بار ندیدم برم یا پیش مادرم که این همه برام تلاش کرده بمونم الان میفهمم که برای چی مادرم پدررمو حروم زاده خطاب میکرد
اون به مادرم خیانت کرده شاید دلیلی داشته ولی چی شد که مادرم سر از کشتی دردهای دریایی درآورد
باید از زیر زبون دایی آتسوشی به اینکه پدرم کیه رو بکشم بیرون
( آکوتاگاوا)
× درود بر دزد دریایی بزرگ.
پایان ادامه دارد............
خوب بچه ها من بعد سالها برگشتم بایه سناریوی جدید ولی سناریوی من عاشق نمیشم رو هم میزارم از اول. خوب ببخشید اگه کم شده به امید دیدار دوباره بای🙃🙂🫠
- ۷۳
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط